برای دومین بار وبلاگ نتیجه صدرالاسلام این افتخار را داشت که جز نوشته های و وبلاگ های منتخب سرویس پارسی بلاگ انتخاب شود. این هم برای من و کسانی که دراین راه مرا یاری می دهند ، حسن و افتخار بزرگی است .از همه متشکرم .
انتخاب نوشته منتخب در سرویس وبلاگ پارسی بلاگ
تصور مردم 1910 از سال ...
مشاوران مذهبی سریالها ...
اشکان در روزنامه اسرائیلی
خدا کجاست؟
انگیزههاى حسد
روش تحقیق در تاریخ گذ ...
وقا یع تاربخی میمه - ...
هفتاد و دو رکعت دلدادگی
داستان مهمانی بی مصرف
معروفترین ضرب المثل ه ...
نقل قول از یک دوست:چن ...
تولید علم در حوزه ی ف ...
تحقیر و تمسخر «حجاب»ت ...
رد پای "الیاس": به قا ...
قدر گوهر ؛ گوهری داند...
ترک تحصیل، چرا و به چ ...
سربند های فراموش شده
قطاری که گه تند و گه ...
وقتی احمدی نژاد به دا ...
چگونه می توانم کیفیت ...
من و جلال و الیاس!!!
ادامه اشعار مرحوم صدرالاسلام شهید( طوبی)
مرحوم صدر الاسلام رضی الله عنه (جد من )فرزند میرزاعبدالوهاب فرزند ملاآقاجان فرزند ملامحمدطاهر از نواده های شهید ثانی لبنان است که با جهد و تلاش مداوم توانست توفیقاتی را در زمینه های علمی و فرهنگی کسب کند و درجه خلوص و ایمان وی نیز زبانزد خاص و عام بود تا حدی که قدما می گویند نعلین وی (کفش ) در جلوی پایش جفت می شد.
میرزا حسن شهیدی متخلص به (طوبی) از علماء و ملاهای قرن هیجدهم در منطقه میمه بود که در چهارم ماه صفر سال 1284 در شهر میمه در خانواده ای روحانی دیده به جهان گشود و در سال 1314 شمسی دار فانی را وداع گفت.
این عالم جلیل القدر یکی از بزرگانی بود که در این منطقه به طور گمنام متولد و عمر گرانبار خود را در خدمت به اهالی شهر میمه به پایان رسانید.
در زمان قاجاریه وقتی حضرت آیت ا... نجفی اصفهانی در سفری به میمه مشرف می شوند در ملاقاتی که با مرحوم شهیدی داشتند به وی لقب و مهر صدرالسلام اعطا می فرمایند. مرحوم شهیدی هنرمندی توانا و زبردست ، ادیبی دانا بود که به علوم مختلف زمان خود مهارت و تسلط کامل داشت ، وی در کنار کسب علم صنایع ، هنرهای دستی را در حد والایی آموخته بود و در نقاشی ، قلمدان سازی ، قالی باقی ، ترمه دوزی ، گلدوزی ، گچ بری ، اصول ، فقه ، منطق ، معانی و بیان و شعر دارای آثار ارزشمند بود. از این دانشمند چندین جلد کتاب به نام های (مجموعه شعر طوبی ، کیمیا ، و شیمیا ، اسرار الشهاده و دهها جلد قرآن دست نویس باقی مانده است).
*جمال یار *
مون عاشق دُم اون نگارون چه کرون مون شیفته جمال یارون چه کرون
شوها بخیال دُم اون خو نبرون شوم تا به سحر استره اشمار کرون
شو تا به سحر بر انگسون تا بلکی بَرد بیه رو جون به نثارش بکرون
ایکاش نمی رون و بوینون دُمش رسوا ببویون تاب ندارون چه کرون
مون پیرببویون قوه مون کم و ابویه چم دید نداره کمرم خَم وا بویه
ای کاش جونی یباربی وا گرده تا بیش بوا جون که نور چم کم وا بویه
ادامه دارد......