رئیس جمهوری در سومین روز بیست ونهمین سفر استانی خود به استان اصفهان -طبق برنامه اعلام شده امروز شنبه با مردم شش شهرستان این استان دیدار خواهد کرد.
دکتر احمدی نژاد قرار است امروز ابتدا به نائین در شرق استان اصفهان سفر کند و سپس در جمع مردم شهرستانهای اردستان - نطنز- آران و بیدگل -کاشان و برخوار و میمه حضور یابد .
رئیس جمهوری روز گذشته میهمان مردم غرب استان اصفهان بود و با اهالی شهرستانهای گلپایگان - خوانسار- فریدن - فریدونشهر و چادگان استان اصفهان و شهرستان کوهرنک استان چهار محال و بختیاری دیدار کرد .
دکتر احمدی نژاد روز پنجشنبه در نخستین روز بیست و نهمین سفر استانی خود با مردم شهرستانهای اصفهان و فلاورجان و خانواده های شهدا- ایثارگران وجانبازان اصفهان دیدار کرده بود .
** البته خیلی دوست داشتم رئیس جمهور مردمی در شهرمان میمه هم سخنرانی می کرد و خاطره حضور یک مقام ارشد حکومتی را درمیمه زنده می کرد.
گفتنی است رضا شاه در دوران حکومت خود یک شب را در منزل یکی از خوانین میمه بیتوته کرد و روز بعد با مردم نیز دیداری کوتاه داشت . این واقعه را هنوز قدیمی ها می گویند و با سفر رئیس جمهوراحمدی نژاد به میمه یقینا این خاطره از ذهن مردم زدوده می شد و واقعه سفر وی به این شهر برای ۵۰سال دیگر ماندگار می گردید.
متن ذیل ازجناب دکتر اسکندریان درپاسداشت ازگویش میمه ای و راهکارهای موجود در این زمینه است.
بسمه تعالی
فرهنگ و زبان میمه ای را پاس بداریم
انچه مدتها ست فکر مرا بخود مشغول می دارد این است که چرا علی رغم تاریخ بس کهنی که شهر میمه و زبان و فرهنگ میمه ای دارد کمتر با آثار مکتوب بویژه به زبان میمه ای برخورد می کنیم ؟ آیا چنین آثاری اصلا وجود نداشته اند؟ آیا این آثار در اثر بی توجهی دستخوش فراموشی یا نیستی شده اند؟ یا پراکنده در دست این و آن هستند و کوششی در جمع اوری و معرفی آنها نشده است؟
البته همه می دانیم که ما به زبان میمه ای تکلم می کنیم ولی خیلی کمتر به زبان میمه ای کتابت می کنیم. من شخصا علت این کار را نمی دانم. شاید به این جهت است که نگاشتن به زبان میمه و همچنین خواندن ان آسان نیست ولی بنظر می رسد این سختی نباید اینقدر حاد باشد که اصل موضوع را منتفی کرده باشد. اطلاع ندارم آیا اثار مکتوبی به زبان میمه ای از دوره باستان تا کنون وجود داشته است یا نه؟
ولی در هر صورت اصل مسئله همچنان بلاجواب باقی مانده و پاسخی قانع کننده می طلبد. در شرایط موجود که ورود سریع لغات بیگانه حتی زبان فارسی را نیز تهدید می کند به تبع زبان میمه ای نیز آسیب جدی خواهد دیدو بسیاری از لغات مهم آن از بین خواهد رفت. کما اینکه طبق اعلام یونسکو هر ساله تعدادی از زبانها و لهجه ها برای همیشه از میان می روند. زیرا اگر زبانی خاصیت زایایی و تولید لغات جدید خود را از دست بدهد و چیزی بر گنجینه پیشینیان خود نیفزاید, کم کم لغات موجود ان نیز با گذر زمان از یادها خواهند رفت و قهرا مردم حسب نیاز لغاتی را زبانهای بیگانه وام گرفته, جانشین لغات و اصطلاحات زبان اصلی خواهند کرد. و اندک اندک با حفظ ظاهر, محتوای زبان از دست خواهد رفت و به اصطلاح زبان گرته برداری و تقلیب می شود و این برای بقای زبان تهدید کننده است.
و اما در شرایط موجود چه می توان کرد و وظیفه علاقمندان به زبان اجدادی خود چیست؟
راه کارهایی به نظر اینجانب می رسد که ذیلا بیان می گردد و امید است که مفید فایده افتد حتی اگر در حد به فکر واداشتن علاقمندان دیگر باشد. تحصیلات دانشگاهی من در این زمینه ها نیست. دکترای من در رشته میکروبشناسی پزشکی است ولیکن به شعر و ادبیات نیز علاقه ای خاص دارم خصوصا به زادگاهم میمه و زبان و آداب و رسوم آن. مطمئنم دوستان ادیب و دانشمندی حضور دارند که با همت و غیرت و علاقمندی به آب و خاک میمه و زبان و ادبیات آن, در راه اعتلا و معرفی این سرزمین و فرهنگ کهن هر چه در توان داشته باشند به میدان خواهند آورد و انشا ا. جبران مافات خواهد شد.
و اما انچه به عنوان راه حلی بر مشکلات موجود بنظر بنده می رسد:
1- دانشجویان میمه که در رشته های ادبیات فارسی ,زبان شناسی ,تاریخ, جغرافیا , باستانشناسی , جامعه شناسی و دیگر رشته های مرتبط بخصوص در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری مشغول به تحصیل هستند و یا خواهند شد, سعی فرمایند حتی الامکان موضوع پایان نامه خود را در زمینه تخصصی خود و بر روی گذشته, حال و اینده میمه انتخاب نمایند تا مطالعات و بررسیهای علمی و آکادمیک دقیق از وضع فرهنگ ,زبان و ادبیات میمه بدست آمده و ان هنگام ما نقاط قوت و ضعف خود را عالمانه بشناسیم و سپس برای ارتقائ ان چاره اندیشی کنیم. انجام این کار همه اش خیر و فایده است برای میمه بدون اینکه مستلزم هزینه ای جداگانه باشد مضاف بر اینکه به احتمال قریب به یقین دستاوردهایی حاصل می گردد که بسیار جالب و راهگشا خواهند بود. قطعا پس از چند سال مجموعه ای گرانبها از داده ها و یافته های دقیق علمی در زمینه های گوناگون فراهم می آید که ارزش آن غیر قابل تصور است و خود راه را برای تحقیقات دیگر پژو هشگران هموار خواهد ساخت.
2- پیشنهاد می کنم صفحه ای مجازی, به اصطلاح وبلاگی بنام "میمه" ایجاد و نام کاربری و رمز ورودی آن برای همگان اعلام شود تا هر کس به هر اندازه می تواند به جمع آوری یافته ها و اطلاعات جدید همت گماشته و نتیجه را در این صفحه مجازی بنگارد.منتها مدیریت آن بعهده یکی از برادران علاقمند و محقق در این زمینه گذارده شود.
- زبان نگارش در وبلاگ فوق میمه ای باشد تا خود بنوعی تبلیغ و معرفی زبان میمه ای باشد.
- از بعض تعصبات خانوادگی, ابا اجدادی و غیر آن پرهیز شود و در این صفحه منظور از میمه, جلگه میمه باشد و اهالی هر یک از شهرها و روستاهای اطراف را نیز شامل گردد و بطور قطع بر نقاط مشترک و وحدت بخش تاکید گردد.
- مسئولیت مطالب نوشته شده بعهده نگارنده آن مطلب خواهد بود که در صورت لزوم از طریق مدیریت اعمال گردد.
مدیریت در ویرایش و تعدیل مطالب ارسالی با حفظ امانتداری ازاد باشد.
- مطالب ارسالی می تواند بصورت شعر, مقاله, خاطره,عکس, صوت و تصویر ارسال گردد.
3- دانشگاه های موجود در منطقه, همایشهایی را هر ساله در جنبه های مختلف فرهنگ, هنر, و زبان و ادب میمه بر گزار نمایند.
4- اساتید, محققین,سالخوردگان و هر کس که در مورد میمه اطلاعاتی دارد شناسایی و از او فیلم و مصاحبه تهیه و ضبط گردد.
5- شبهای شعر و نشستهای ادبی در موضوع میمه به همت اداره آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار گردد.
6- کتاب های شعر یا داستان یا مقالاتی به زبان میمه ای چاپ و منتشر گردد.
7- به همت بخشداری, شهرداری, اداره ارشاد اسلامی و دیگر ادارات و ارگانهای ذیربط "بنیاد میمه شناسی و زبان و ادب میمه " تاسیس و فعال گردد.
8- کتابچه راهنمای مختصر و مفیدی از میمه و اماکن سیاحتی, زیارتی آن بطور جذاب با معرفی زبان و هنر میمه همراه با عکس های رنگی و جالب تهیه و منتشر گردد.
9- ترانه ها, موسیقی و اشعار شعرای میمه و توابع جمع آوری و در وبلاگ منتشر گردد بخصوص اشعار به زبان میمه ای.
10- مراسم مختلف مردم مثل مراسم عید دیدنی, خواستگاری, عروسی و... برشته تحریر درآمده, منتشر گردد.
انشاالله مطالب این مقاله و بخصوص پیشنهادهای ارائه شده بتواند کمکی در جهت معرفی و احیائ زبان , ادب و هنر شهر دیر پای میمه این وطن عزیز ما گردد. انشائ ا.
همه بزرگواران منت بگذارند و پیشنهادات تکمیلی نظرات یا انتقادات خود را در راستای پر بار و عملی شدن اهداف این مقاله مرقوم فرمایند.
با تشکر
به تاریخ پنجشنبه 27 اردیبهشت ماه 1386 شمسی دکتر عباسعلی اسکندریان
شاید اگر میرزا حسن صدرالاسلام زنده بود به حال خود خیلی افسوس می خورد. حداقل از این منظر که چند پاره استخوان پیکرش را کسی نیست به جایی دیگر انتقال دهد تا مجبور نباشد قدم های سنگین افراد نادان را بر روی سنگ قبر خود تحمل کند. انسان هایی که حتی سواد فرهنگی احترام به مردگان را نیز ندارند. راستی حقیقت چیست؟
پیشینه تاریخی : میرزا حسن صدرالاسلام فرزند میرازعبدالوهاب در یک خانواده مذهبی به دنیاآمد. تحطیلات دینی را نزد پدرش فرا گرفت و خیلی زود در زمان خود و دران خطه و حتی اصفهان به نابغه ای دینی و علمی تبدیل شد.
مرحوم صدر الاسلام (رضی الله عنه ) که جد من است ، با جهد و تلاش مداوم توانست توفیقاتی را در زمینه های علمی و فرهنگی کسب کند. میرزا تنها در فکر مطالعه بود و توانست در این زمینه علمی توفیقات زیادی را کسب کند.در علم شیمی سرآمد شد و معدن طلای موته را که جمعی از فرزانگان میمه ای او را همراهی می کردند، توانست کشف کند و بانام میمه سنگ نوشته ای را درمحل نصب کرد تا آیندگان بدانند این گوهر ازان منطقه میمه است و بس.(چیزی که الان شاهد ان نیستیم ).
میرزا حسن در زمینه هنری نیز یدی طولانی داشت.قلمدان های کنده کاری شده ،حجاری سنگ و مهمترین خصیصه هنری وی یعنی خوشنویسی از آن جمله اند.
میرزاحسن بر روی سنگ محراب مسجد جامع میمه که متعلق به عصر سلجوقی بود و هم اکنون در موزه ایران باستان در بخش اسلامی آن نگهداری می شود، باخط خوش خود حجاری کرد و اضافاتی نمود.داخل شبستان مسجد و در زیر گنبد مسجد هم باخط خوش خود نوشت .
میرزا خالق نوعی خط مخصوص نیز هست. نسخه ای از این خط منحصر به فرد به نام خط مجنون هم اکنون وجود دارد .خودم فقط ان را دیده ام و به صاحب این دست نوشته هرچه قدرالتماس کردم تصویری از ان به من نداد. این خط شامل دو برگ خطاطی است. در حالی که هیچ یک از دو برگ به تنهایی معنی خاصی ندارد، بلکه باقرارگرفتن روی یکدیگر معنی آن هویدا می شود . شاید در آینده توانستم به هدفم برسم .
مطلب دیگر اینکه تمول میرزا حسن در حدی بود که بتواند روزگار خود و خانواده اش را سپری کند . وی چند همسر اختیار نمود و از این منظر از وی به شوخی یاد می شود. وی عاقد زوج های میمه ای بود وصدها زوج را در طول عمر پربرکت خود به وصلت نشاند. قباله هایی باخط خوش وی هنوز موجود است . درمیان عوام در مورد میرزا حسن وجود داشت و دارد چیزی جز احسان و نیکوئی نیست .
میرزا حسن بیدادگر نیز بود اما نه یک انقلابی آنارشیست . شاید فلسفه مبارزه وی که بیشتر در انزوا و در افکار وی گذشت در نظر یک مخالف استبداد او را یک محافظه کار نشان دهد . علی الحال درجه خلوص و ایمان وی زبانزد خاص و عام بود تا حدی که قدما می گویند نعلین وی (کفش ) در جلوی پایش جفت می شدند.
با درگذشت میرزا ، وی را درجوار پدرش در گورستانی که هم اکنون اداره بهزیستی دران قراردارد به خاک سپردند.
در اوان پیروزی انقلاب و درست زمانی که تب انقلاب همه را گرفته بود ،عده ای ناخواسته در صدد تخریب مزار میرزا حسن بودند اما برخی آیات عظام شدیدا مخالفت کردند و حتی دستور به ساخت مقبره ای برای وی نیز دادند. شاید بپرسید چراعده ای در صدد تخریب قبر وی بودند؟
میرزا حسن چند فرزند داشت به نام های آقاشهاب، آقاسهام(اگردرست نوشته باشم)،آقاجلال،آقاجان و عبدالوهاب ، آصفه خانم ، سودابه خانم، گل افروز ، جواهر ، سلطنت و هماسلطان .همگی به جز یک نفر درگذشته اند.اما یک نفر درقید حیات است . میرزا حسن فرزندی هنرمندی داشت که هم اکنون در آمریکاست به نام عبدالوهاب شهیدی .
عبدالوهاب شهیدی، استاد برجسته و گرانقدر موسیقی ایران (دایی پدرمن) در سال 1301 خورشیدی در میمه در دیار هنر پرور اصفهان، دیده به جهان گشود. وی در محضر هنرمندان و استادان برجسته ای چون اسماعیل مهرتاش به فرا گرفتن سازهای سنتور و عود و آواز موسیقی ایرانی پرداخت و در سال 1339 با برنامه گل هافعالیت و همکاری خود را با رادیو آغاز کرد و آثار زیبا و خاطره انگیزی از خود به یادگار گذاشت.
شهیدی آثار فراوانی را با همکاری گروه پایور و گروه های فرهنگ و هنر وقت انجام داد. از معروف ترین آثار شهیدی ، بازخوانی تصنیف لری ، آن نگاه مست تو " در دستگاه ماهور با شعر هما میرافشار می باشد .
در اوایل انقلاب تعرضاتی به قبرصدرالاسلام رضی الله عنه به خاطر پاره ای شبهات در رابطه با فرزند این عالم بزرگوار صورت گرفت اما آیات عظام به نمایندگان خود دستور دادند حرمت صدرالاسلام رعایت شود.
با این فتاوی ، مقبره میرزاحسن صدرالاسلام از پیکره گورستانی که زمزمه تخریب ان به گوش می رسید و بعد ها به بهزیستی واگذارگردید ، جدا شد ومقبره اش با بودجه اندک اوقاف و میراث فرهنگی و بودجه اعظم فرزند وی (که از شبهات تاحدودی برائت شده بود) ساخته شد.
اما با وجود احترام فوق العاده روحانیون و میمه ای ها به این شخصیت های دینی ، آنها همچنان در انزوا هستند. البته این به رفتار نزدیکان این دوشخصیت نیز برمی گردد که در هرجایی از میرزاحسن و میرزاعبدالوهاب مایه می گذارند اما دریغ از یک فاتحه خواندن و یا سرکشیدن به این قبور.
خلاصه بعد از احداث به اصطلاح مقبره صدرالاسلام در اداره بهزیستی میمه ، چندین سال در سکوت و بی اگاهی گذشت .در اداره ای بهزیستی که مقبره در یکی از اتاق های ان قرار دارد، سرایداری استخدام می شود و وی از روی ناآگاهی این قبور را سیمان کاری کرده و محو می کند که بعد سیمان تراشیده می شود اما به سنگ قبور که خود تاریخی بود و صدر از سنگ مرمر تخته سرخ انها را با دست خود ساخته و پراخته بود، آسیب زیادی رسید.
به هر حال، صورت مساله این نیست که چرا آن فرد اینقدر نااگاه بود... حرف منطقی اینست که چرا در اداره بهزیستی این اتفاق افتاد؟
چه باید کرد:
1- به نظرمن مسئولان فرهنگی و مذهبی میمه باید کارشناسی خبره از اداره میراث فرهنگی را دعوت کنند تا نسبت به ترمیم سنگ اقدام شود و سپس شورای شهر با بازسازی مقبره آنجارا به مکانی فرهنگی تبدیل کند .
2- همایشی با هدف بزرگداشت این شخصیت روحانی برگزار شود که جدای از اشنایی عمومی با این شخصیت ، برای وجهه منطقه نیز بسیار مفید است .
3- نظر دیگر که شاید کمی افراطی به نظر می رسد اینکه مقبره به جایی دیگر منتقل شود.
در پایان ، اگر در این متن جسارتی از جانب بنده صورت گرفته است، خوانندگان به بزرگواری خود ببخشند.
درضمن تصاویری از میرزا حسن صدرالاسلام و مقبره وی را به زودی منتشر می کنم .منتظر باشید.
والسلام . ع .و
تعطیلات خیلی زود به اتمام رسید و خیلی سریع دوباره در مقابل مانیتور قرار گرفتم .در سفر پنج روزه خودم به میمه از واقعیت های تلخ و شیرین زیادی آگاهی یافتم . پیشرفت های عمرانی و فرهنگی درمنطقه که به همت شهردار و شورای شهر و نهادهای دیگر در حال اجراست، بسیار دلپذیر بود. ای کاش شهردار فکری برای افاغنه نیز می کرد. البته می دانم در حیطه کاری آقای بخشدار است!!
امانکته مهمی که فعلا به آن اشاره می کنم ، اینست که مقبره صدرالاسلام گم شده است .. باورکنید......گم شده است ..نمی دانم میراث فرهنگی چرا اهتمامی به این قضیه نداشته است ؟؟؟
((((( جزئیات قضیه فعلابه احترام دوستان عزیز سانسور می شود.!!!))))))
این موضوع را حتما پیگیری خواهم کرد و تکمیلی قضایا را در روزهای آینده بخوانید.
درضمن تصویر صدرالاسلام بلاخره بدستم رسید. این هم از کرامت دوستان ...
شش روز از تعطیلات عید نوروز گذشت و من همچنان مسیر منزل و اداره را طی می کنم . در این مدت شش روز ، در دنیای مجازی اینترنت به امور شغلی و شخصی خود مشغول بودم. از فردا مرخصی من شروع می شود وبه هر حال، عید و محرم را باید به میمه رفت.
خلاصه، فردا عازم میمه هستم . بهار میمه ، دل انگیز و گویی طبیعت واقعا در حال شکل گیری دوباره است و دیدن این واقعه رانباید از دست بدهم . وبلاگ هم تا ۱۵فروردین در تعطیلی مطلق به سر خواهد برد.
خوش باشید ......
بوی عیدی
بوی توپ
بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی
وسط سفره ی نو
بوی یاس جا نماز سفره ی مادر بزرگ
با اینا زمستون و سر می کنم
با اینا خستگی مو در می کنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه ی عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده ی لای کتاب
با اینا زمستون و سر می کنم
با اینا خستگی مو در می کنم
سال ۸۵ نیز با همه توصیفات خود گذشت و امیدوارم سال نو / سالی پربار و شاد برای دوستان عزیز باشد و همچنان در کنار یکدیگر برای تعالی روح و ایمان و نفس خود تلاش کنیم.
سال خوبی داشته باشید .
باورهای عامیانه
رفتارها و گفتارهای هنگام سال تحویل و روز نوروز، به باور عامیانه، می تواند اثری خوب یا بد برای تمام روزهای سال داشته باشد. برخی از این باورها را در کتابهای تاریخی نیز می یابـیم، و بسیاری دیگر باورهای شفاهی است، و در شمار فولکلور جامعـه است که در خانواده ها به ارث رسیده است :
- کسی که در هنگام سال تحویل و روز نوروز لباس نو بـپوشد، تمام سال از کارش خرسند خواهد بود.
- موقع سال تحویل از اندوه و غم فرار کنید، تا تمام سال غم و اندوه از شما دور باشد.
- روز نوروز دوا نخورید بد یمن است.
- هر کس در بامداد نوروز، پـیش از آنکه سخن گوید، شکر بچشد و با روغن زیتون تن خود را چرب کند، در همهً سال از بلاها سالم خواهد ماند.
- هر کس بامداد نوروز، پـیش از آنکه سخن گوید، سه مرتبه عسل بچشد و سه پاره موم دود کند از هر دردی شفا یاید.
- کسانی که مرده اند، سالی یکبار، هنگام نوروز، " فروهر " آنها به خانه بر می گردد. پس باید خانه را تمیز، چراغ را روشن و ( با سوزاندن کندر و عود ) بوی خوش کرد.
- کسی که روز نوروز گریه کند، تا پایان سال اندوه او را رها نمی کند.
- روز نوروز باید یک نفر " خوش قدم " اول وارد خانه شود. زنان خوش قدم نیستـند.
- اگر قصد مسافرت دارید پـیش از سیزده سفر نکنید. روز چهاردهم سفر کردن خیر است.
- روز سیزده کار کردن نحس است
************************
و امابا رفتن به آدرس زیر از گوگل بخواهید لوگوی نوروز را در سایت گوگل قرار دهد.
نوروزی دیگر از راه میرسد.نوروزی به استواری دماوند ,به قدمت استوره ,به تازگی برگهای بهاری . نوروزی دیگر از راه میرسد تا کوی و برزن و خیابان پر شود از مردمانی که با هر سطح درآمد و توانی , جامه و خانه و کاشانه را نو میکنند تا زیبایی افزای این جشن کهن باشند.
نوروزی دیگر از راه میرسد تا باز سفره هفت سین از پستوی خانه بدر آید , تا باز پدر با تنگ ماهی قرمزو عطر سنبل از راه برسد و باز بر سفره هفت سین با دعای سال نو بر لب ,کهنه ها را نو کنیم و غم ها را بدور افکنیم .
نوروزی دیگر از راه میرسد تا زادروز پیامبری را به شادی بنشینیم که پیامش اندیشه برانگیز است و خرد افزا و خواست و آرزویش پیشرفت و آبادانی برای همه مردمان سرزمینها .
نوروزی دیگر از راه میرسد تا باز سیزدهَ خستگیهامان را به سبزی سبزها گره بزنیم و سالی پر از کار و شور و شادمانی را در پیش گیریم .
نوروزی دیگر از راه میرسد تا به ایرانی در هرکجای دنیا یاد آور شود که از فرهنگ و آیینی والا بهره میبرد , تا سر افکنده روزگارش نباشد و به فرخندگی تبارو خردمندی نیاکان خویش ببالد.
نوروز با همه پیچیدگیها,راز و رمز ها و آیینهایش از راه میرسد و این نوشتار میکوشد تا به این جشن کهن نگاهی کوتاه بیافکند.
چهارشنبه سوری , جشن آتش و نورو صدا.
بوی آتش ودود و کنده سالهاست که با صدای ترقه و نارنجک و سیگارت در هم پیچیده تا میراث نامبارک ایستادگی در برابر آیینهای مردمی را به گوش همگان برساند .سالهاست که صدای دلخراش انفجار مواد منفجره ,صدای قاشق زنهای آیینی را در خود خفه کرده است.
بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران بر این باورند که چهارشنبه سوری در تاریخ باستانی ایران پایه و نشانی ندارد و بیگمان چهارشنبه سوری از رسمهای کهن پیش از اسلام نیست .چون در آن زمان به مانند تقویم امروزی زرتشتیان, هر روز ماه را نامی بود , نه روزهای هفته را .
روانشاد استادپور داوود در این باره مینویسد : «ایرانیان باستان شنبه و آدینه نداشتند .روز چهارشنبه در نزد اعراب روز شوم و نحسی است و ایرانیان آتش افروزی پایان سال را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار بماند .» [1]
پنجه ,جشن پیشواز از فروهر ها
آیین آتش افروزی پایان سال که استاد پور داوود از آن یاد می کند ,پنج روز پایان سال است که زرتشتیان بر بام ها آتش روشن میکردند تا فرود روان و فروهر نیاکان را به خان و مان خویش رهنمود شوند .دکتر محمد رضا راشد محصل در این باره میگوید : «اگر ساکنان خانه شرایط اقامت این روان ها را فراهم میکردند تا نوروز بزرگ که ششم فروردین ماه , برابر با زاد روز اشو زرتشت است در خانواده خویش میماندند و شاهد مهر و محبتی بودند که اعضاء خانواده نسبت به هم ابراز می کردند .»2
وی شرایط اقامت روان ها را اینگونه بر می شمارد «از عمده ترین این شرطها تمیز بودن خانه و پاکیزگی ظاهر و باطن افراد خانواده است که بیش از هر چیز در طلب و جذب این مهمانان آسمانی تأثیر کرد. باید دیوارها سفید باشد و به ویژه اتاقی که مراسم نوروزی در آن برپا میشود از درخششی خاص برخوردار باشد . به علاوه باید صلح و صفا در میان اعضای خانواده بر قرار باشد و همدیگر را دوست بدارند وگر نه میهمانان آسمانی دلتنگ میشوند و به جای خویش باز میگردند . در نتیجه نعمت ها باز گرفته میشود و برکت از خانه رخت بر میبندد» 2
اینک دیگر نوروز از راه رسیده , ایرانیان هر آنچه نیک است و اهورایی انجام می دهند تا روان نیاکان را شاد سازند . هر یک در هر قوم و مسلکی بر سر سفره هفت سین چیزی میگذارند . دکتر مرتضی هنری در این رابطه مینویسد : «در این سفره که بر زمین میگسترند هفت , سینی میگذارند . هفت عدد نا میرایی و جاودانگی و کمال است و با هفت امشاسپندان یا هفت جاودانه مقدس ارتباط کامل دارد . و چیزهایی که بر سر سفره می گذارند نشانه و نماد آرزوها و آفرین ها» 3
وی اینگونه ادامه میدهد « رابطه آنچه که بر سر سفره نوروزی میگذارند با حروف سین , شین ومیم را می توان به حساب تفننهای مطلوب ذوق و سلیقه ایرانی گذاشت که زیبایی خودش را دارد»3
سیزده بدر جشن سبزه های گره خورده
سیزده بدر در میان آیین های نوروزی پیچیدگی خاص خود را دارد. گروه زیادی از پژوهشگران ارتباط این ایین را با نحسی سیزده مطرح می کنند .گروهی اهمیت عدد 12 را بیاد می آورند . در میان پژوهشگران کم اند آنانی که به نام زرتشتی سیزدهمین روز فروردین که «تیر» است وارتباط ویژه ای با باران دارد توجه داشته باشند. به هر حال گوناگونی قومی و فرهنگی این سرزمین بیش از آنستکه ما را به یافتن ریشهایی یکتا و یگانه برای آیینهای نوروزی امیدوار سازد . در این رهگذر تنها به کهن بودن این جشن با شکوه پی میبریم و بر دانش و هوش و خرد نیاکان بیگمان میشویم, آنگونه که فردوسی توسی سرود :
کنم آفرین بر نیاکان خویش گزیده بزرگان و پاکان خویش
چنین جشن فرخ بدین روزگار بما ماند از آن خسروان یادگار
پای نوشتها :
آناهیتا , نوشته استاد پور داوود, انتشارات امیر کبیر 1343
نوروز جشن زایش انسان و طبیعت , گفتگو با دکتر محمد رضا راشد محصل ,همشهری پنجشنبه 25 اسفند 1379
نوروزگان ,دکتر مرتضی هنری , انتشارات سروا 1377