در عام الفیل (سالى که سپاه ابرهه به قصد تخریب خانه خدا به مکه هجوم آوردند) قادر متعال از نسل اسماعیل پیامبر (ع) فرزندى به دنیا آورد که قرار بود با ابلاغ آخرین شریعت الهى، بزرگترین تحول را در تاریخ بشریت ایجاد کند .
نام پدر این کودک، عبدالله و نام مادرش آمنه بود. پس از تولد نوزاد، طى مراسمى خاص، نام "محمد" را براى او برگزیدند. این نام را (عبدالمطلب) جد پیامبر انتخاب کرد و مادرش، نام (احمد) را برگزید و در قرآن به هر دو نام اشاره شده است.
<**ادامه مطلب...**>
پدر او بنابر آنچه مشهور است، پیش از ولادت (محمد) از دنیا رفت. تربیت و نگهدارى کودک را عبدالمطلب، جد او و پس از وى ابوطالب، عموى وی متکفل شدند.
محمد (ص) در سرزمین سخت و خشن عربستان رشد و کمال یافت. سرزمینى با مردمى خرافى، بت پرست، متعصب، جاهل و نادان، مردمى که دختران را زنده به گور می کردند و گاه به خاطر تعصبات بیجاى قبیله اى، سالها با یکدیگر می جنگیدند. اگر شتر یک قبیله وارد سرزمین قبیله دیگرى شده و کشته می شد، همین براى آغاز جنگى بزرگ کافى بود!
کعبه که پایگاه توحید ومرکز یکتاپرستى است، به بتخانه و محل آویختن اشعارى پوچ و بی محتوا تبدیل شده بود. در چنین شرایطی آثار خداپرستى محو و رذایل، فضیلت و فضیلتها نیز رذیلت محسوب می شدند .
محمد در دوران جوانى چنان معروف و خوشنام و درستکار بود که به (امین) ملقب شد و حتى در میان منازعات قومى، وى را به عنوان داور انتخاب می کردند. از جمله، هنگام نزاع بین قبایل عرب بر سر نصب حجرالاسود در محل خود، که میانجیگرى پیامبر، همه را مسرور ساخت و به مشاجره آنها خاتمه داد. در دوران جوانى مدافع سرسخت ضعفا و دشمن سرسخت ظالمان و ستمگران بود. (محمد امین) از امضاکنندگان پیمانى بود که به (حلف الفضول) شهرت داشت و این، پیمانى بود که جمعى براى احقاق حق ستمدیدگان آن را امضا کردند و آن حضرت در 20 سالگى در آن شرکت داشتند و به آن نیز افتخار می کردند.
ازدواج و بعثت حضرت محمد(ص)
محمد در آن سن مدتى به چوپانى مشغول بود و گوسفندان اهل مکه را شبانى می کرد. امانت و حسن شهرت (محمد) سبب شد که خدیجه، دختر خویلد، از ثروتمندان قریش و صاحب قافله هاى تجارى، وى را به استخدام درآورد. سپس پیشنهاد کرد که محمد ریاست قافله تجارى او را که به شام می رفت به عهده گیرد و در عوض، دو برابر بقیه مزد بگیرد و محمد امین نیز پذیرفت. پیامبر پیش از بعثت، هر سال مدتى را در غار (حرا) به عزلت و تنهایى می گذراند .
روزى آن حضرت در غار حرا مشغول عبادت بود که فرشته وحى نازل شد که بخوان، حضرت محمد که درس نخوانده بود، گفت: (من خواندن بلد نیستم) فرشته وحى ایشان را به سختى فشرد و دوباره گفت (اقرأ) و باز همان جواب را شنید. براى بار سوم حضرت را فشرد و گفت: (اقرأ) این بار جواب شنید: (چه بخوانم) فرشته وحى عرض کرد: (اقرأ باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق اقرأ و ربک الأکرم الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم): بخوان به نام پروردگارت، کسى که آفرید انسان را از خون بسته بخوان، و پروردگارت کریمترین موجودات است، کسى است که با قلم آموخت، به انسان آنچه را که نمی دانست، آموخت (سوره علق، آیات 1 الى 5).
بر پیامبر (ص) واضح بود، اسلام که همه را به برابرى می خواند و تبعیض ها و ثروت اندوزى ها و بهره کشیهاى ظالمانه را ممنوع می سازد، در مقابل خود مخالفین بسیارى خواهد داشت، کسانى که حاضر به از دست دادن منافع مادى و معنوى و امتیازات اجتماعى خویش نبودند به یکباره و بدون زمینه سازى هاى قبلى نمی توان دعوت را علنى کرد. لذا مدت سه سال مخفیانه اسلام را تبلیغ می کردند. پس از خدیجه، على (ع) ایمان آورد و اینها تا مدتى تنها کسانى بودند که با پیامبر نماز می خواندند. سپس، (زید بن حارثه) و به دنبال او سایر مردم ایمان آوردند و نام اسلام شیوع پیدا کرد.
سه سال پس از بعثت پیامبر، طى دو مرحله، دستور علنى کردن دعوت به اسلام، از جانب حق تعالى ابلاغ شد. ابتدا دستور رسید که پیامبر خویشاوندان نزدیک خود را دعوت کند. بدین منظور جلسه اى تشکیل شد. در آن جلسه، على (ع) که نوجوانى بود و ابولهب عموى پیامبر و سایر خویشاوندان حضور داشتند. حضرت رسول پس از ستایش خداوند و اعتراف به وحدانیت او دعوت خود را علنى کرد و از آنان خواست که به یگانگى خداوند و پیامبرى ایشان اعتراف کنند تا رستگار شوند.
در مرحله دوم این آیات نازل شد: (فاصدع بما تؤمر واعرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین) (سوره حجر: آیه 94 ـ 95) در این مرحله، پیامبر همه مردم را به طور علنى و آشکارا دعوت کرد. از اینجا بود که قریش با تمام قوا به مقابله اقدام کرد، اصحاب پیامبر را به سختى شکنجه کردند، آنان را تحت شدیدترین محاصره هاى اقتصادى و اجتماعى قرار دادند و حتى با پیشنهادهاى فریبنده خود، خواستند آن حضرت را از ادامه رسالت خود باز دارند، ولى پیامبر با قاطعیت فرمود: (به خدا قسم، اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چیم قراردهید تا از دعوت خود دست بردارم، هرگز چنین نخواهم کرد!).
در طى 13 سالی که از بعثت پیامبر می گذشت، آن حضرت با یاران خود به مدت سه سال در سخت ترین شرایط در شعب ابیطالب (دره اى در میان کوههاى مکه) در محاصره قرار داشتند و آزار مشرکین نیز هر لحظه شدت می گرفت.
هجرت و تشکیل حکومت اسلامی
پس از آن، رسول خدا (ص) مخفیانه به مدینه مهاجرت کرده و در آنجا در محیطى امن، حکومتى اسلامى تشکیل دادند. در 10 سالى که از حیات شریف آن حضرت باقى مانده بود، اسلام با سرعتى باور نکردنى گسترش یافت و مرزها را در نوردید.
مهر